روانشناسی مثبت گرا



سلام سلام امیدوارم حال دلاتون امام حسنی باشه 

نمیدونم چرا بین ایام هفته عاشق شنبه ها یا گار شهدام

همه ایام هفته رو امتحان کردم اما شنبه ها حسش با بقیه روزا متفاوت هست

هوا خوب باشه اونم پاییزی

بارون بیاد که عالیه

در کل حس خیلی خوبی داره 

به نظرم امتحان کنید می ارزه

.

تصمیم گرفتم پایان نامم و به نیت شهید حسن باقری بنویسم

شهیدی که باجرات بود.

وامیدوارم جز بهترینا شکد

اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم


دوباره دوباره قسمت نرفتن و نطلبیدن

از زمانی که سفر اربعین شروع شد 

از دو واژه بشدت بدم میاد یکی قسمتو نبوده یکی نطلبیدنت

از یه مداحی هم متنفرم مداحی حاج میثم مطیعی جاماندم من 

نمیدونم چرا؟

امسال هم قسمت من نیست به سوی یار با پای پیاده راهی بشم 

دلم برای رفتن پر میکشه 

دلم برای نموندن تنگه 

اما بین راه عقل و عشق

راه عقل انتخاب کردم 

سخت بود گذشتن ازش اما انتخابش کردم 

چون یاد گرفتم ازش باید از یه سری چیزا بگذری تا بهترین قسمتت بشه 

اما من مطمئنم وقتی یکی عاشق میشه  حتما معشوقشم بیادش هست

پس نشانه هات نشون بده

خوش به حال اونایی که راهین

برای ماجامانده ها دعا کنید 

یه سالی که من جامانده بودم هرکی میرفت روبه روی حرم حضرت عباس بیآدم میافتاد 

نمیدونم امسال کجا بیادمید اما هر کجا رفتید اولین قدم بیاده امام زمان بعد شهدا و آخریش هم من 


از دیروز بعد از زدن پرچمای سیاه خونه مادر بزرگم همش توی این فکر بودم که چی بنویسم از کجا بنویسم 

گاهی اوقات نوشتن برای کسی که با تمام وجودت تو زندگیت حسش میکنی خیلی سخته خیلی 

اگر بگم هر چیزی که خواستم بهم دادی دروغ نگفتم 

سال گذشته گفتم قول میدم هرجایی دنیا برسم تو درکنارم بودی 

نمیدونم از پارسال تابه الان به قولم عمل کردم یا نه؟

 اما امسال میخوام قول بدمی درکنار همه قولام قول میدم با اخلاق حسینی وارد میدون بشم میدونی که هرلحظه اش اولین جنگ با خود خودم

هر سال نسبت به گذشته به یقین میرسم که اشتباه نرفتم وقطعا نزدیکترین راه تو هستی 

اما الان تو مسیر هیئت چیذرم دوست دارم امسال یه جور متفاوت تر با سال گذشته برات عزاداری کنم و و با تمام وجودم بگم حسین دوست دارم 


حالا بیا که آمدنت آرزوی ماست
بغض هزار جمعه میان گلوی ماست
شرمنده ایم اینهمه یادت نبوده ایم
عکست غروب جمعه فقط روبه روی ماست
ما فکر می کنیم که او گم شده، ولی
هر لحظه لحظه اوست که در جستجوی ماست
ماهِ مُحَرَمی که می آید کنار تو
مُحرم شدن به کرب وبلا آرزوی ماست
ما گریه میکنیم که پاکیزه تر شویم
اشک است در نماز که آب وضوی ماست
یا صاحب امان به خدا ذکر ما تویی
وقتی که "یاحسین" همه یِ های و هوی ماست
هر شب کنار روضه ی تو مست میشویم
آب دو دیده یِ تو شراب سبوی ماست
ما سینه می زنیم که دل را تکان دهیم
نام تو در حسینیه ها گفتگوی ماست
سینه زدن برای علمدار واجب است
این دست و سینه روز جزا آبروی ماست
گفتی که زود میرسم آقا به سر ن
هر جا به پا، عزای دو دست عموی ماست
"آقا دعای ما که به جایی نمیرسد"
زینب میان ندبه یِ ما روضه گوی ماست

یه روزی یه زمانی یه نفری گفت اگر اقاامام زمان بیاد چه کار می کنی ؟

منم گفتم: خوشحالی 

گفت: نه اگر صدای انا بقیه الله رو از مکه بشنوی چکار میکنی؟

گفتم:خب میرم 

گفت :اگرپدرت نذاشت چی؟

گفتم :خب احترام به پدر واجبه اما اون اقا امام زمانه

گفت:خب اخرش

گفتم :نه نمیرم خب پدرمه 

گفت:اقاامام زمان پس چی؟

گفتم:خب میرم 

گفت :نه نمیشه دیگه تکلیف خودتو مشخص کن

اون موقع اینقدر عاشق نبودم فقط در حد حرف همین بس 

تا اینکه فهمیدم برای جهاد اجازه لازم نیست 

یادمه یکی از دوستانم بهم گفت ساکمو بستم تا اقا بیاد 

این روزا درگیر کارای جهادی بودم متاسفانه ومتاسفانه باز کم کاری از سمت مسئولین که چی بگم

ساکمون امادس برای رفتن

اما زمانش معلوم نیست

شاید اون روز قدر این جمله رو نمیدونستم اما الان واقعا میفهمم که اماده بودن منتظر بودن و هر لحظه چشم گوشمون منتظر فرماندت باشه یعنی چی ؟

لطفا برای حال دلمون یه حمد بخونید 

اللهم عجل الولیک الفرج بحق زینب 


سلام سلام امیدوارم حال دلاتون خیلی خوب باشه

نمیدونم دراین باره که میخوام بهتون بگم از کجا بگم و از کجا بنویسم 

اما میدونم حداقل یک نفر از کسانی که تو کار تشکیلاتی مشغول هستند بخوانند حق بر گردنم ادا شده 

.

خب بریم سر اصل مطلب 

خیلی راحت بگم خواهش میکنم از تمام تمام مسٸولین خواهر بسیج دانشجویی خواهر تا کسی را نمیشناسید مسٸولیت ندید 

چه میخواد خادمین مناطق باشه

چه میخواد در حد اینکه تو بعضی مساٸل بهتون کمک کنه 

 هر چه میخواد باشه 

و ازتون خواهش میکنم 

قبل از اینکه مسٸولیت میخواهید بدید حتما یه جلسه برای خواهران برای ارتباط گیری با اقایوون بزارید.

بماند که خودم با یه جلسه پیش مشاورم اونم اقا تازه تونستم بفهمم نحوه ارتباط گیری با اقایون به چه شکله

و دیگر اینکه حرفی از اقایون بسیج حتی مسٸول حوزه دربین کسانی که تازه به بسیج امدن نزنید این ها باعث میشه این ها باعث رخ دادن حاشیه میشه وباعث هدر رفتن کلی انرژی میشه.

خیلی جالب بود برام یکی از دانشگاه ها مسٸول قبلی برای مسٸولین جدید دارن دوره تشکیلاتی میزارن این یعنی کار تمییز این خیلی خوبه

اما متاسفانه خیلی دانشگاه ها قبلی میزاره میره یا اگر هم میاد بیشتر ضرر میرساند تا منفعت

امیدوارم مطالب امشب بدردتون بخورد وراه گشا برای رسیدن به هدف الهیتون باشه

و الحمدالله رب العالمین 


سلام سلام امیدوارم حال دلاتون خوب خوب باشه

به امامت رسیدن امام زمان رو به همه شما تبریک میگم

بیشتر دانشگاه ها جشن ورودیشونو برگزار کردن 

داشتم پیچ مسئول برگزار کنند دانشگاه کارشناسیمو میدیدم جالب بود

نوشته بود بعد از هشت سال به ارزوم رسیدم

جالب بود فهمیدم چقدر ایشون ارزوش کوچک بوده 

اخ سالای پیش شعراش خیلی مشکل داشت ما بیانیه ای صادر میکردیم براشون

اما در نبود ما عجیب هر کاری دلشون میخواست کردن

و شعر هر ساله 

اینجا بود فهمیدم خیلی کوچیکه چون ارزوی برنامه ای داشتن فقط برای هرکاری فکر میکنم ارزو خیلی کوچیکیه

اما ای کاش مخاطب اصلی این برنامه امام زمان بود اون موقع میشد گفت ارزوی بزرگیه

ان شاالله سرباز خوبی برای اقا امام زمان باشیم

ان شاالله اقا امام زمان هر چه زودتر ظهور کنند

اللهم عجل لولیک الفرج


به نامه نام اعظمت

سلام سلام امیدوارم حال دلاتون خوب خوب باشه

بزرگی می گفت زندگی ساختن است اما من میگم زندگی دل سپردن است

توی این مدت که نبودم و دل سپردم به او 

همه چیز همان طور  که خودش دوست داره پیش میره

اینقدر اتفاقات می افته که من در تعجبم

شاید این اتفاقات باعث شد خیلی بزرگ بشم بهش ایمان  بیارم که هست اما میدونم خیلی هوامو داره

اینقدر که دونه دونه اخلاقای بدمو کنار بزارم 

بفهمم که اگر ادما برخلاف تو حرکت میکنن

تو هوای خودتو داشت باش

هوای خودتو داشته باش که دل کسی رو نشی 

هوای خودتو داشته باش نکنه هوای دل محبوبت خراب کنی

اما خب از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم با ادما طوری رفتار کنم که بدی هاشونو نبینم چون یاد گرفتم فقط فقط نگاه به نقاط مثبت کنم

نه بدی هاشون چون حال خوب دل خودم از همه چیز برام مهتره

نمیدونم فقط چراغ هدایت دست اونه که منو داره حرکت میده

طوری حرکتم میده که داره بهم میفهمونه فقط کافیه بسباریش به من همه چیز حله 

وبهم داره یاد میده خودتو بشناس و دوست داشته باش بعد منو بشناس عاشقم باش

و اندر احوالات من دوباره به سازمان بسیج دانشجویی مشرف شدیم 

خدایا عاقبت مارا بخیر بگردان

فکر نمیکردم بعد از چند سال دوباره سرنوشتم گره بخوره به سازمان

اینقدر اتفاقات عجیب غریب دور برم در حال رخ دادن است که نمیدونم چه بگویم

برایمان دعایی کنید که بی راهه نرویم هر انچه او میخواهد همان شود


وقتی بین گروهای دوستام مینویسم درد دل کنم همه میدونن سحر اینقدر ناراحته که میخواد حرف بزنه

این روزا دلم عجیب گرفته بغضی که گلومو بدجوری گرفته 

اینقدر حس بدیه که خدا میدونه

اما چه بگویم که راز سخن با تودارم 

از شهادت حاج قاسم تا الان فقط فقط گریه میکنم گریه 

شاید باور کردنی نباشه شبای اول شهادت ایشون خواب از سرم پریده بود دنبال گمشده بودم 

وتا صبح نمیخوابیدم

اما بعدها تبدیل شد به حق 

حقی که گردنم افتاد که باید کاری کنیم 

برای ارامشم تشییع جنازه سردار هم رفتم اما واقعا اروم نشدم 

وقتی گفتن انتقام سخت گرفتن باز اروم نشدم چون انتقام سخت یه سیلی بود

اما الان سردار مملکت میاد میگه بابا اشتباه از م بوده ببخشید 

بعضی دوستان به ظاهر وطن پرست ادعای روشنفکری دارن 

اخه قربونتون برم 

ای کاش چشماتون باز بود 

ای کاش شما هم خودتونو جای اون سردار میزدید 

ای کاش چندین بار این ماجرو رو باز بینی میکردید

اول ازهمه او اوند انگلیسی میاد کد میده 

بعد دقیقا امریکا بگ سقوط هواپیما مقصرش ایرانه 

بعد هواپیما از مسیرش خروج پیدا کنه 

اما اینا بماند 

خوده سردار گفتن اون شب حمله نظامی بوده 

همه اماده باش ۱۰۰ درصد بودن 

اسمون پر از هواپیما بوده 

طرف امریکایی اماده باش صد درصد 

این موقع شما چکار میکردید؟

#حوصله_شرح_قصه_نیست

حمدی بخوانیم برای حال دلمون


سلام امیدوارم اصل حال دلاتون خوب خوب باشه

همین الان کتاب کجای خانه را برای خود کنیم از نشر هنوز میخوندم کتاب جامع کامل هست

یک نکته ی خیلی خوبی داشت که میگفت هیچ چیز کامل نیست پس نمیتوان گفت حتما جایی در خانه وجود دارد که مخصوص من باشد 

دقیقا همین طوریه مشکل ما از اون جایی شروع شد که رفتیم دنبال چیزهایی که کامل باشن البته به دور از چشم هم چشمیا

اما نرفتیم دنبال چیزهایی که بتونیم باهاش خودمونو کامل کنیم مال خودمون باشه اینکه خودمون بدستش بیاریم 

مشکل از اون جایی شروع شد که خودمون نادیدگرفتیم و خودمونو برای دیگران کامل کردیم اما هیچ به سراغ دوست داشتنی هامون نرفتیم اصلا یه جاهایی خودمون هم فراموش کردیم یه جاهایی یادمون رفت که ما هم بنده خداییم همش به فکر این بودیم که دیگران پشت ما چه می گویند همش نگران این بودیم که نکنه ما رو دیگران دوست نداشته باشن یا محلمون نزارن یادمون رفت ما اومدیم تا زندگی کنیم ما اومدیم تا بندگی کنیم ما اومدیم تا بسازیم انچه که خدا میخواد همان خرد دانایی دانش بالاتر

مشکل ماها اغلب این بود که خودمون نبودیم البته ناگفته نماند به نظرم ترس از تنهایی هامونه ترس از اینکه نکنه کسی سراغمون نیاد 

یه جاهایی جسارت نداشتیم 

یه جاهایی ترس اینو داشتیم  قضاوت بشیم 

یه جاهایی بگم که بد بلایی سرخودمون اوردیم که اصلا گم کرد خودمونو 

ارزوهامون لابه لای کاغذ های مچاله دورریخته شد

رویاهامون موند لابه لای دفتر خاطراتمون شاید یه روزی به سراغش بریم 

شدیم بنده بنده های خدا 

نه اون چیزی که خدا بخواد 

جمعه با خانواده رفتیم پیس اسکی البته اینقدر شلوغ بود که بسنده به برف بازی دم امام زاده هاشم کردیم

چند نفر اون طرف تر امام زاده هاشم تویپ اجاره میدادن البته من ترجیح دادم اسکی سواری کنم تا تویپ چون پایان مقصد تویپ مشخص نبود و اخرش با اخه یا داد بیداد یه نفر تموم می شد ترجیح دادم نرم

بماند

اقاهه که تویپ اجاره میداد خیلی جالب بود برام چون برفا تازه بود ویخ نشده بود و نمیشد تویپ سواری کنن و همش تلاش میکرد که یه کاری کنه تویپ سر بخوره اما نشد که نشد تا اینکه کسانی که تویپ اجاره کردن یه جایی رو پیدا کردن واقاهه اومد همون جایی که همه رفتن 

اما چی شد مامور نیروی انتظامی باهاشون برخورد کرد هر کدوم از ادمایی که اونجابودن چیزی گفتن یکی میگفت برو بابا با این نظامتون تویپ سواری هم از ملت گرفتید 

اون یکی میگفت اه گندشو در اوردن

اخه یکی نبود که بگه اون طرف تر بخاطر پیس اسکی راهو یک طرف کردن  

خلاصه هر کی چیزی میگفت 

بعدا متوجه شدم اصلا همه اونایی که تویپ سواری کردن یا دچار کمر درد شدن یا پا درد یا کلا یه جای بدنشون درد گرفته چون اصلا اون جا برای تویپ سواری خطرناک بوده  

مشکل ما ادما همین قضاوتمونه همین که بی دلیل نشستیم برای خودمون میبریم میدوزیم 

ای کاش قبل از هر چیزی بپرسیم 

برام اخه جالب بود هیچ کس نمیرفت بپرس چرا تویپا رو جمع می کردن البته بگم توجیه خوبی برای خودشون داشتنچون بد حجاب بودن میترسیدن برن جلو


دقیقا چند ساعت دیگه ۳۶۵ روز میگذره از این پیام ،به عبارتی‌ یکسال .
و چقدر واهمه ها داشتیم از ۹۸ ، از اتفاقاش ،از تجربه های نیامدش که حدسشم نمیزدیم ،از شادیاش از غصه هاش ، مثل الآن که همون واهمه ها رو برای ۹۹ داریم وچقدر ما بزرگ شدیم امسال
دیدی ؟! درسته سخت گذشت ولی انگار به چشم به هم زدن رسیدیم آخر صفحه کتاب سال۹۸ و داریم چشم می چرخونیم روی آخرین خطاش .
همیشه همین بوده ،همیشه میگذره و چیزایی که میمونه خاطره ها اند . 
کی میدونه شاید من ،۳۶۵ روز دیگه اگه باشم دوباره بیام بنویسم دیدی ۹۹ هم چقدر زود تموم شد ؟! 
مهم اینه چطوری گذرونده باشیم این روزا رو ،چطوری ساخته باشیم برا خودمون و جنگیده باشیم ،مهم اینه که حواسمونو جمع کنیم که انگار وقت زیادی نداریم ، به خودمون بیایم و پاشیم و بجنگیم برا خواسته هامون ،برا اهدافمون ،برا آرزوهامون . 
ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Sirun Sona وبلاگ آی سی دانلود میزمکش قایقی،میز مکش مستطیلی Allison Linda Ruben سامانه گردشگری بیاسفر فروشگاه عینک آفتابی ریبن من | گارانتی عدم رضایت 10 روزه